loading...
قلم دل
پوریا بازدید : 110 جمعه 28 تیر 1392 نظرات (0)

 

فردی از خدا درخواست نمود تا به او بهشت و جهنم را نشان دهد و خدا پذیرفتاو را وارد اتاقی نمود که جمعی از مردم در اطراف یک دیگ بزرگ نشسته بودندهمه گرسنه نا امید و در عذاب بودند هر کدام قاشقی داشتند که به دیگ میرسید ولی دسته قاشقها بلند تر ار بازوی آنها بود به طوری که نمیتوانستند قاشق را به دهانشان برسانند!

عذاب آنها وحشتناک بود!

انگاه خداوند گفت:اکنون بهشت را به تو نشان خواهم داد آنها به اتاق دیگری که درست مانند اولی بود وارد شدند دیگ غذا"جمعی از مردم"همان قاشقهای دسته بلند"ولی در انجا همه شاد و سیر بودند!

ان مرد گفت نمی فهمم چرا مردم در اینجا شادند در حالی که در اتاق دیگر بدبخت هستند با آنکه همه چیزشان یکی است؟

خداوند تبسمی کرد و گفت:خیلی ساده است در اینجا آنها یاد گرفته اند که یکدیگر را تغذیه کنندهر کس با قاشق غذا در دهان دیگری میگذارد چون ایمان دارد که کسی هست در دهانش غذایی بگذارد

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    آیاوب قلم دل راه دوست دارید و به درد شما کاربران میخورد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 26
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 37
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 40
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 80
  • بازدید ماه : 337
  • بازدید سال : 3,095
  • بازدید کلی : 28,909